Template By: NazTarin.com
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
طراحي بنر رايگان براي شما(وبلاگ همه جوره!)
و آدرس
aliamirifar.loxblog.com لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
ترانی کامشاپاهل استرالیا یک پنگوئن ، یک زرافه ، یک بچه فیل ، یک میمون ، یک توله ببر به همراه دوازده سگ را برای هدیه عروسی خریداری کرد و نام این باغ وحش کوچک را به افتخار همسرش (پارک خانگی عروس زیبای من ) نهاد
این هدیه ویژه یک جسد مومیای شده ی قدیمی بود که آن را در یک حراجی عتیقه به قیمت بالایی خریداری کرده بود .
الیزا براون که به علایق همسر ورزشکار خود تامی کاملا واقف بود در روز ازدواج یک راکت بدمینتونهدیه داد که شاید برای شما چیز عجیبی نباشه، اما بد نیست این را اضافه کنیم تور وسط این راکت از موهای خود الیزا تهیه شده بود .
مارک کریستی ون ، نقاش ساختمان اهل برلین ، به عنوان کادوی عروسی ،18 دستگاه اتومبیل دزدی به همسرش هدیه داد که حدود یک هفته بعداز عروسی آنها را به صاحبانشان باز گرداند و به آنها گفت که این کار را فقط برای این انجام داده که به همسرش نشان دهد به خاطراو هر کاری می کند .
جاناتان رود شایر مرد عاشق پیشه آلمانی که مراسم ازدواجش را به همراه کشیش در یک هلی کوپتر بر فراز آسمانها انجام داده بود به عنوان هدیه عروسی ، خودش را از هلی کوپتر پائین انداخت ودر دم جان سپرد . او قبل از پریدن به عروس جوانش سیدنی گفت : این آخرین و تنهاهدیه عروسی من به تو است .
مری کامفورد در روز عروسی در مقابل میهمانان گفت که قصد دارد در این لحظه اعجاب انگیز ترین هدیه عروسی را به همسرش بدهدو بعد در مقابل چشمان حیرت زده ی میهمانان و از جمله داماد که منتظر یک کادوی بی نظیر و گران قیمت بود ، مقداری از آب بینی ش را در دستمال کاغذی خالی کرد و به همسرش داد
یکی دخترا راست میگن یکی پینوکیو
یکی دخترا مهربونن یکی خرس مهربون
یکی دخترا قشنگ راه میرن یکی تنسی تاکسی 2
یکی موهای دخترا قشنگه یکی آنشرلی
یکی خونه ی شما قشنگه یکی خونه ی مادر بزرگه
یکی دخترا سفیدن یکی سفید برفی
یکی گوشهای دخترا قشنگه یکی گوشهای زی زی گولو
یکی دخترا خوشگلند یکی پلنگ صورتی
یکی دخترا زبلند یکی ملوان زبل
یکی دخترا قد بلندن یکی خاله ریزه
یکی من با دخترا خوبم یکی تام با جری
خدا خر را آفرید و به اوگفت:
تو بار خواهی برد، از زمانی که
تابش آفتاب آغاز می شود تا زمانی
که تاریکی شب سر می رسد.و همواره بر
پشت تو باری سنگین خواهد بود.و تو
علف خواهی خورد و از عقل بی بهره
خواهی بود و پنجاه سال عمر خواهی
کرد و تو یک خر خواهی
بود.
خر به خداوند پاسخ داد: خداوندا!من می خواهم خر باشم،
اما پنجاه سال برای خری همچون من
عمری طولانی است.پس کاری کن فقط
بیست سال زندگی کنم و خداوند آرزوی
خر را برآورده کرد