منوي اصلي
موضوعات مطالب
نويسندگان وبلاگ
امکانات جانبی
تبلیغات
امکانات جانبی
آمار و امكانات
تعداد بازديدها :

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 42
بازدید دیروز : 31
بازدید هفته : 42
بازدید ماه : 16547
بازدید کل : 184231
تعداد مطالب : 622
تعداد نظرات : 309
تعداد آنلاین : 1

مشاهده صفحه


طراح قالب

Template By: NazTarin.com


درباره وبلاگ

سلام دوست عزيزم! به وبلاگ همه جوره خوش اومدي.... نظر بدين تا بفهمم قدم رو تخم چشام گذاشتي... تو خبرنامه عضو شو تا مطالب جالب به ايميلتون ارسال بشه... ازت خواهش ميكنم فرم عضويت رو پر كن....(همش 3دقيقه.خيليه؟) اگه از اينجا خوشت اومد خواهشا رو اون دكمه +1 گوگل پلاس كليك كن تا از وبلاگ خودت حمايت كرده باشي...
لينك دوستان
»  قالب وبلاگ
»  خرید اینترنتی
»  داستان
»  عکس
»  مقالات بازاریابی
»  اينجاهمه چي درهم
»  عکس های فوتبالی
»  وبلاگ تفریحی I AM 15 دانلود هر چی که بخوای + تفریح
»  راههاي بزرگ كردن آلت|روش بزرگ كردن آلت|بزرگ كننده الت مردان|قرص بزرگ كننده و تاخيري الت مردان|دارو براي بزرگ كردن الت آقايان
»  ...مسافر مهتاب..
»  وبلاگ تفریحی iam15 دانلود همه چی
»  دنیای کشتی کج
»  املت
»  ایلیا سیتی (دانلود)
»  ماهترين وب فارسي
»  jalebtarinha
»  ₪آموزش عاشق شدن₪
»  عشقانه ها
»  پاردیکس
»  eshgholane
»  راز سكه بازي مافيا
»  شعر-ترانه-داست� �ن-فیلم نامه-رمان-هنر-آ موزشی.
»  F631system
»  نمکی نمکی!!
»  وارکرافت و فوتبال
»  کشتی کج پارسی
»  جوجه اردک زشت
»  سرگرمي.فرهنگي.گالري.همه چيز
»  وبلاگ ها
»  گنبد دانلود
»  وارکرافت و فوتبال
»  Güney azərbaycan
»  فروشگاه اينترنتي گالري زلال
»  سایت دوستیابی همسر یابی
»  وبلاگ كامل و جامع
»  طراحی حرفه ایی با فتوشاپ
»  جوجک - دی ال
»  رايگان هاي اينترنت
»  موزيك
»  پرسپولیسی های دو آتیشه
»  آموزش طراحی حرفه ایی با فتوشاپ
»  ▓► سایت بزرگ سینگفا ◄▓
»  ابزار رایگان وبلاگ
»  YoU lOvE Me
»  دانلود بزرگترین وب دانلود
»  سایت سرگرمی تفریحی چیکو
»  دخترایرونی
»  دنیای کامپیوتر و موبایل
»  SePaNdArMaZgAn
»  سلام چه خبر
»  ☺ ♥ ☻وروجک چشم سیاه☺ ♥ ☻
»  barobax
»  میهن دانلود
»  قندون دات اي ار
»  ساخت بنر رایگان
»  دانلود نرم افزار رایگان
»  * درهم بر هم *
»  آهنگ و ويدئو
»  پارس
»  شاهزاده ايراني
»  وبلاگ تخصصي آواكس چت
»  دایرکتوری وبلاگ های ایرانی
»  خنده بازار موش موشی
»  بهترين وبلاگ براي همه چيز
»  بزرگترین سایت تفریحی و دانلود
»  2u
»  انواع لباس زیر بانوان ضد حساسیت
»  بوس بوس
»  دانلود
»  عاشقی جرم قشنگیست به انکارش مکوش
»  ضریح دستها
»  مرجع ابزار و کدهای جاوا اسکریپت
»  سوژه خنده
»  ضد دخترها بیان تو
»  llıllı► ♫ بیا 2 موزیک ♫►
»  خاطرات یک چلمن
»  Call of Duty Team
»  隠された戦闘機 忍者b.d.a
»  زمزمه هاي عاشقانه
»  کسب درآمد و روشی برای افزایش آن!!!
»  بزرگترین وبلاگ اینده
»  جهان علم وسرگرمی
»  بزرگترین مرجع دانلود قالب|فیلم و موزیک ویدیو
»  مجله دیجیتال
»  پایگاه اینترنتی پرسپولیس برازجان
»  از همه چیز
»  .
»  بهترین لحظات رابا ما تجربه کنید
»  مقاله کامپیوتر
»  ابزار رایگان وبلاگ
»  بنام خداوند مهر آفرین
»  عاشقانه
»  سایت روستای کوشه بردسکن
»  دنا بکس
»  دانلود
»  عكس ناياب رپرها
»  توپ ترین ها........
»  خل و چلا بیان تو
»  جديدترين ها
»  رویایی
»  لالیگا وبارسلونا
»  ورود نامردا ممنوع
»  مطالب جدید و.......
»  دانلودرايگان فيلم
»  بهترین نرم افزار TV ONLINE +18
»  آموزش مسائل جنسی و زناشویی
»  حریم عشق
»  ردپای شیطان
»  خانه مد
»  ضد دختر
»  از همه چیز
»  دانلود فیلم
»  وبلاگ من
»  پاتوق پسر دخترهای خشگل ایرانی
»  konkooriha
»  بی کران
»  بروزترین پایگاه موسیقی
»  فیلترشکن جدیدورایگان
»  ستار خان
»  موزیک آنلاین
»  downloadTAK_دانلود تك
»  وب گردی بدون محدودیت
»  کسب درآمد باورنکردنی و حلال
»  ورود دختران ممنوع
»  وبلاگ ليورپولي ها...
»  ترسناك ترين ها
»  ورودممنوع؟...
»  تازه هاي تكنواوژي
»  سایت دانلود نرم افزار سریال فیلم
»  الهي...گاهي...نگاهي...
»  www.realmadrid2002
»  طرفداران بارسلونا
»  عاشقانه ها
»  دهکده سرگرمی
»  بزرگترین سایت دانلود رایگان
»  مرورگرها
»  دخملونه
»  بارسلونا سرور تیمای دنیا
»  Jang Geun Suk 4 EVER
»  موضوعات متنوع
»  وادی خاموشان
»  we are lover
»  HP7
»  یه چیزی می گم...یه چیزی بگو
»  یابو
»  دختر کــُـشون !!!!
»  شکارچی
»  دهکده ی جهانی
»  در گذرگاه زمان...
»  سایت رسمی مجیدخراطها
»  دوستداران مجیدخراطها
»  وبلاگ رسمی مازیارفلاحی
»  همه چیز
»  تیفوسی های پرسپولیس
»  فقط موزیک,فیلم,گیم
»  سالار هر چی وبلاگ
»  انجمن فوتبال
»  @بزرگترین سایت دانلود
»  welcome
»  هر روز اپم
»  ورزشی
»  گالري عكس-موزيك
»  ***یاشاسین آذربایجان*** خوی***
»  کیت اگزوز
»  زنون قوی
»  چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لينك رايگان با شما

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان طراحي بنر رايگان براي شما(وبلاگ همه جوره!) و آدرس aliamirifar.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آرشيو مطالب
پيوند هاي روزانه
» مطلب / داستان آموزنده: مرد و زن و نیمرو!!!

 زنی مشغول درست کردن تخم مرغ برای صبحانه بود.  ناگهان شوهرش سراسیمه وارد آشپزخانه شد و داد زد:


 

 

 مواظب باش، مواظب باش، یه کم بیشتر کره توش بریز.

 

 وای خدای من، خیلی درست کردی... حالا برش گردون ... زود باش.

 

 باید بیشتر کره بریزی ...  وای خدای من از کجا باید کره بیشتر بیاریم؟؟

 

 دارن می‌سوزن. مواظب باش. گفتم مواظب باش!

 

 هیچ وقت موقع غذا پختن به حرفهای من گوش نمی‌کنی... هیچ وقت!!!

 

 برشون گردون! زود باش! دیوونه شدی؟؟؟؟ عقلتو از دست دادی؟؟؟

 

 یادت رفته بهشون نمک بزنی. نمک بزن... نمک........

 

 زن به او زل زده و ناگهان گفت : خدای بزرگ چه اتفاقی برات افتاده؟!

 

 فکر می‌کنی من بلد نیستم یه تخم مرغ ساده درست کنم؟

 

 شوهر به آرامی گفت :

 

فقط میخواستم بدونی وقتی دارم رانندگی می‌کنم، چه بلائی سر من میاری؟!!!!!!



نوع مطلب : <-PostCategory->
نوشته شده در شنبه 12 شهريور 1390برچسب:مطلب / داستان آموزنده: مرد و زن و نیمرو!!!, توسط NoRmAn | لينك ثابت |
» پسر بچه شیطون

 

 

روزی رییس یک شرکت بزرگ به دلیل یک مشکل اساسی در رابطه با یکی از کامپیوترهای اصلی مجبور شد با یکی از کارمندانش تماس بگیرد. بنابراین، شماره منزل او را گرفت.

کودکی به تلفن جواب داد و نجوا کنان گفت: سلام

رییس پرسید: بابا خونس؟

صدای کوچک نجواکنان گفت: بله


ـ می تونم با او صحبت کنم؟

کودک خیلی آهسته گفت: نه

رییس که خیلی متعجب شده بود و می خواست هر چه سریع تر با یک بزرگسال صحبت کند، گفت: مامانت اونجاس؟

ـ بله

ـ می تونم با او صحبت کنم؟

دوباره صدای کوچک گفت: نه

رییس به امید این که شخص دیگری در آنجا باشد که او بتواند حداقل یک پیغام بگذارد پرسید: آیا کس دیگری آنجا هست؟

کودک زمزمه کنان پاسخ داد: بله، یک پلیس

رییس که گیج و حیران مانده بود که یک پلیس در منزل کارمندش چه می کند، پرسید: آیا می تونم با پلیس صحبت کنم؟

کودک خیلی آهسته پاسخ داد: نه، او مشغول است؟

ـ مشغول چه کاری است؟

کودک همان طور آهسته باز جواب داد: مشغول صحبت با مامان و بابا و آتش نشان.

رییس که نگران شده بود و حتی نگرانی اش با شنیدن صدای هلی کوپتری از آن طرف گوشی به دلشوره تبدیل شده بود پرسید: این چه صدایی است؟

صدای ظریف و آهسته کودک پاسخ گفت: یک هلی کوپتر

رییس بسیار آشفته و نگران پرسید: آنجا چه خبر است؟

کودک با همان صدای بسیار آهسته که حالا ترس آمیخته به احترامی در آن موج می زد پاسخ داد: گروه جست و جو همین الان از هلی کوپتر پیاده شدند.

رییس که زنگ خطر در گوشش به صدا درآمده بود، نگران و حتی کمی لرزان پرسید:آنها دنبال چی می گردند؟


کودک که همچنان با صدایی بسیار آهسته و نجواکنان صحبت می کرد با خنده ریزی پاسخ داد: من


» خاطرات یک .....

 خاطرات یک .....

 

 

31 فروردین: امروز سی و یکمه. باید برم کرایه های برج ونک رو بگیرم.اگه فکر میکنید اسم برجمو میگم کور خوندید! صبح که داشتم از خونه خارج می شدم یه لگد محکم زدم زیر جفت پای مروارید .بیچاره جیغ زد و پخش زمین شد. خیلی حال کردم. جیگرم خنک شد.روحم آروم شد.مروارید گربه سفید پشمالوی زن چهارممه

اردیبهشت: امروز روز گندیه.باید برم قبرستون.سالگرد آرزو و ژاکلینه.دو تاشون تو یه روز و یه ساعت مردند.با این تفاوت که ژاکلین 3 سال و نیم بعد از آرزو مرد.این دو تا زن های اول و دوم من بودند. 40 میلیون تومن خرج مرگشون شد.نرخ رشوه برای صدورگواهی فوت طبیعی خیلی بالاست!!!مامان ژاکلین هنوزم میگه من دخترشو کشتم.اونم الان توی تیمارستان بستریه.ماهی 2 میلیون دارم میدم که همونجا نگهش دارند!

اردیبهشت: امروز آتنا رو با کمربند کبود و سیاه کردم .تقصیر خودش بود.از کله سحر هی بالا و پایین می پرید و خونه رو روی سرش گذاشته بود.اونم واسه چی؟همش به خاطر بیست هزار تومن.خوب ندارم بابا جان! از کجا بیارم ؟ آتنا زن چهارممه.22 سالشه

14 
اردیبهشت: امروز کلاً روز بدی بود. پای اون گربه نکبتی شکسته و محبور شدم شصت هزار تومن بدم واسه دوا درمونش.بدتر از اون ساختمون هفت طبقه ام ریخت.داشتم میکوبیدمش که جاش یه برج بزنم.15 تا کارگر هم توش بودن.همشون توی آوار ساختمون له شدند.باید دیه هم بدم.لعنتی....می گن ساختمان سست بوده.یه نفرو می شناسم که میتونه یه کار هایی واسم بکنه.....می خوام باهاش تماس بگیرم.سر اون قضیه نماینده شدنش کلی بهم مدیونه.باید جبران کنه.... 

16 
اردیبهشت: روزنامه ها دارند شلوغ بازی می کنند سر جریان این ساختمونه.باید بودجه شونو قطع کنم تا بفهمند با کی طرفند! راستی یه قول های مساعدی شنیدم که این قضیه هم مثل قضیه دریاچه ماست مالی شه.....باید یه کم سر کیسه رو شل کنم.....


20 
اردیبهشت: امروز باید برم تلویزیون .قرار مصاحبه دارم .به عنوان کار آفرین نمونه. آتنا هنوز بام حرف نمیزنه.مروارید هم دیروز مرد. دامپزشکش میگه به علت سقط جنین و خونریزی داحلی در اثر وارد آمدن ضربه سخت مرده.. 

21 
اردیبهشت: امروز با شقایق آشنا شدم.دوست آتنا بود.اومده بود خونمون. آتنا از وقتی که مروارید مرده افسرده شده. شقایق اومده دلداریش بده. عجب چشمایی داشت این شقایق! خودش فهمید یه خواب هایی واسش دیدم..... 

25 
اردیبهشت:امروز با شقایق قرار دارم.ساعت شب تو یه رستورانی که صلاح نمی بینم بهتون بگم اسمش چیه.آتنا هنوز بام حرف نمی زنه...... 

26 
اردیبهشت: 25 سالشه.لیسانس ادبیات داره. شقایق رو می گم .دیشب دیدمش. قراره با هم ازدواج کنیم. فقط یه مشکل داریم که باید حلش کنم:آتنا... 

28 
اردیبهشت:امروز آتنا بام آشتی کرد.. پرید تو بغلم و گفت من بهترین شوهر دنیا هستم. بعدش آرش رو برد حموم. آرش گربه جدیدشهامروز خریدم واسش... 

خرداد: رنگم زرده و خسته ام.دیشب نخوابیدمآتنا مرد.... شوک زده هستم. اینو کارآگاه پلیس در جواب خبرنگارهایی که میخوان بام مصاحبه کنند میگه. بازرس خوبیه...همینجوری پیش بره هفته بعد رییس پلیس میشه! دیشب تلویزیون مصاحبه چند روز پیشم رو پخش کرد و بالاش نوشت زنده! حالا حتی مدیر شبکه هم حاضره قسم بخوره که من دیشب تلویزیون بودم .......کسی به من مشکوک نیست

10 
خرداد: داریم میریم فرودگاه با شقایق. قراره بریم یونان. واسه تجدید روحیه هر دو تامون خوبه. قضیه آتنا خیلی روی ما اثر بدی گذاشه. مخصوصاً روی من. شقایق کمک میکنه تا روحیه ام رو پیدا کنم.خیلی دختر خوبیه.آدم زرنگیه.اولش سر مرگ آتنا بم شک کرد.اما وقتی سینه ریز الماسیو که واسش خریده بودم دید تصمیم گرفت دیگه بهم شک نکنه

10 
خرداد:توی هواپیماییم. داریم تکون های شدیدی می خوریم.باید برم ببینم چی شده..میرم تو اتاق مهمون دار ها.میگه مشکلی نیست فقط یه چاله هواییه باید برم بشینم سر جام و از سفرم لذت ببرم.چشماش منو گرفت....... 

10 
خرداد:مردم....هواپیما سقوط کرد

روز اول بعد از مرگ: سرم گیج میره. نمی دونم کجا هستم .توی یه ارابه بزرگ نشستم.همه مسافرای هواپیما هم هستند.شقایقو نمی بینم.بغل دستیمو نگاه می کنم..یه پیرمرد ریشوی 95 ساله ست.داره ذکر میگه پشت سر هم.هی میگه خدایا توبه.ببخشید.غلط کردم.بش میگم چی شده آقا کسی داره اذیتت میکنه؟ما رو کجا دارند می برن؟ جواب داد:ما مردیم داریم میریم به سمت دوزخ..... 

همون روز: نمی دونم دوزخ چیه اما فکر کنم توی کتاب های درسیم یه چیزایی در موردش خوندم.خدا کنه دخترای اونجا خوشکل وخوش هیکل باشند.... 

دو روز بعد از مرگ: ما رو توی یه دشت بزرگ پیاده کردند.یهو یه صدایی از آسمون اومد که میگفت: مردگان محترم آخر خطه.پیاده بشید.ایستگاه دوزخ.اونایی که لباس سفید تنشونه سمت راست و اونایی که لباس سیاه تنشونه سمت چپ قرار بگیرندلباس من و اون پیرمرده سیاه بود.. 

دو ساعت بعد: ما لباس سیاه ها رو بردند یه جای داغ که بهش میگفتن مدل شبیه سازی شده جهنم! تا وقتی که قیامت بشه همین جا می مونیم.همه رییس جمهور ها و بازیگرای هالیوودی و رقاصه ها اونجا بودند

فرداش: عذاب هامونو مشخص کردند.عذاب من اینه که هر روز از صبح تا ظهر برم کنار دیوار بهشت و آرزو و ژاکلین و آتنا به سمتم پوست پرتقال پرت کنند واز ظهر تا عصر هم باید از دست مروارید فرار کنم تا گازم نگیره و از عصر تا شب هم باید برم توی یه ساختمون وایسم تا روی سرم خراب شه!

چند روز بعدش: قراره یه محموله آدم جدید برسه توی جهنم.شایعه شده مدونا و جنیفر لوپز هم توش هستند.شور عجیبی بر پا شده.به مناسبت ورودشون امروز رو توی جهنم تعطیل کردند.همه دارند به خودشون میرسن وخوش تیپ میکنند


یک هفته بعد: منو دارن میبرن سیاهچال مخصوص.قراره تا آخر همونجا بمونم.هفته پیش مخ جنیفر لوپز رو زدم.صاحاب جهنم کلی حرصش گرفت.دستور داد منو ببرند ته جهنم...مأموری که داره منو می بره یکی از ندیمه های شیطانه....عجب چشمای خوشگلی داره....فکر کنم فهمیده که واسش یه خیالاتی دارم......!!!


نوع مطلب : <-PostCategory->
نوشته شده در دو شنبه 6 شهريور 1390برچسب:خاطرات, توسط NoRmAn | لينك ثابت |
» مصاحبه با یک دوجنسه!!!


مصاحبه با یک دوجنسه!!!

 

فقط می&zwnj;دانم که بین دوستان نزدیکش به دو جنسه معروف است. با او در یک کافی&zwnj;شاپ در خیابان گاندی قرار می&zwnj;گذارم. چون مطالبم را در روزنامه می&zwnj;خواند، اعتماد می&zwnj;کند و می&zwnj;گوید که حتما می&zwnj;آید. قول می&zwnj;دهم از او عکس نگیرم..

 

چند سال داری؟

متولد 58 هستم.

 

تحصیلاتت چقدر است؟

فوق دیپلم کامپیوتر دارم.

 

در دوران تحصیل مشکلی نداشتی؟

نه!

 

کسی اذیتت نمی&zwnj;کرد؟

آن موقع کسی نمی&zwnj;دانست وضعیتم چطور است.

 

یعنی از همه پنهان کرده بودی؟

بله!

 

خانواده&zwnj;ات هم نمی&zwnj;دانستند؟

نه! هنوز هم نمی&zwnj;دانند.

 

چرا؟

فکر نمی&zwnj;کنم واکنش جالبی نشان بدهند.

 

الان به چه شغلی مشغول هستی؟

در یک بوتیک کار می&zwnj;کنم.

 

در آنجا مشکلی نداری؟

نه! تا به کسی نگویی، برایت مشکلی پیش نمی&zwnj;آید. عده کمی از اطرافیان از این ماجرا اطلاع دارند.

 

درآمدت از آن راه خوب است؟

بد نیست. تقریبا هر سال می&zwnj;توانم ماشینم راعوض کنم و یکی بهترش را بخرم.

 

تا به حال دستگیر نشدی؟

نه!

 

مشتری&zwnj;های خاص داری یا هر کسی را می پذیری؟

نمی&zwnj;توانم خودم را تابلو کنم. فقط با چند نفر هستم. اینجوری با امنیت خاطر بیش&zwnj;تری زندگی می&zwnj;کنم.

 

گروهی کار می&zwnj;کنی یا انفرادی؟

خودم هستم و خودم. گفتم که هر چه بی سر و صدا کار کنی، برای خودت بهتر است.

 

از کی به این کار مشغول هستی؟

حدود 6 سال پیش.

 

چرا زودتر وارد این راه نشدی؟

خب آن زمان به پول نیازی نداشتم. اما بعد از مدتی احسا کردم باید زندگی&zwnj;ام را تکان بدهم.

 

از نظر روحی، مشکلی پیدا نکردی؟ یعنی عذاب وجدان نداشتی؟

به آن فکر نمی&zwnj;کنم. گاهی چیزهایی در ذهنم می&zwnj;آید، اما سعی می&zwnj;کنم خودم را مشغول کاری کنم تا سرم گرم شود. ترجیح می&zwnj;دهم فکر نکنم.

 

مشتری&zwnj;هایت بیش&zwnj;تر چه کسانی هستند؟

مختلف هستند. بیش&zwnj;تر سن&zwnj;شان بالاست. پیرزن هم بین&zwnj;شان هست.

 

عجیب&zwnj;ترین&zwnj;شان کدام است؟

چند نفر از آن&zwnj;ها هنرپیشه هستند.

 

واقعا؟

یکی از آن&zwnj;ها حتی الان در یک سریال هم بازی می&zwnj;کند.

 

عجیب است! نگران نیستند که تو زمانی آن&zwnj;ها را لو بدهی؟

ما با هم دوست هستیم. به این چیزها فکر نمی&zwnj;کنیم.

 

همه پول&zwnj;هایی که در می&zwnj;آوری را خرج می&zwnj;کنی یا حساب پس&zwnj;انداز هم داری؟

در هیچ بانکی حساب ندارم.

 

چرا؟

برای امنیت خودم. نمی&zwnj;خواهم اگر فردا اتفاقی افتاد، بپرسند این همه پول را از کجا آورده&zwnj;ای.

 

فکر این نیستی که شغلت را عوض کنی؟

نه! درآمدم خوب است. به زودی رونیز می&zwnj;خرم، می&zwnj;توانم برای خودم زندگی کنم، بدون این که منت کسی را بکشم.

 

الان چه ماشینی داری؟

یک 206 قرمز ماتیکی دارم.

 

ازدواج نمی&zwnj;کنی؟

کی به من شوهر میده؟

 

یعنی زن می&zwnj;خواهی؟

نه! اما ازدواج توی این شرایط اجتماعی، زیاد عاقلانه نیست.

 

یعنی چی؟

یعنی الان خانواده&zwnj;ها با هم وصلت می&zwnj;کنند تا آدم&zwnj;ها. خانواده&zwnj;ها باید همدیگر را بپسندند، نه دختر و پسر. البته خانواده&zwnj;ها مهم هستند، اما نه تا این حد!

 

تا به حال کسی درباره ازدواج با تو صحبت کرده؟

بله، ولی بهش فکر نکردم. چون نمی&zwnj;خواهم ازدواج کنم. به کارم لطمه می&zwnj;زند.

 

تا کی می&zwnj;خواهی ادامه بدهی؟

تا هروقت که دستگیر شوم.

 

چرا دستگیر شوی؟

خب کار من جرم است. زندان و اعدام دارد.

 

چه کسی این را به تو گفته؟

هه می&zwnj;دانند. یکی از دوستانم را به همین جرم گرفتند و اعدام شد.

 

چه زمانی این اتفاق رخ داد؟

3 سال قبل.

 

اقدامی نکردید؟

چه اقدامی باید می&zwnj;کردیم؟ قانون می&zwnj;گفت که باید اعدام شود.

 

کجای قانون چنین چیزی را نوشته؟

یا از مرحله پرت هستی، یا داری من را دست می&zwnj;اندازی...

 

چرا یک دوجنسه را باید اعدام کنند؟

او دوجنسه نبود.

 

پس چرا اعدام شد؟

چون حمل 12 کیلوگرم شیشه، جرم سبکی نیست.

 

به خاطر حمل موادمخدر اعدام شد؟

آره! چیزی که دیر یا زود سرا من هم می&zwnj;آید.

 

مواد مصرف می&zwnj;کنی؟

خودم نه! اما خب وقتی برای مشتری&zwnj;ها می&zwnj;برم، گاهی مقدار زیادی همراهم است.

 

یعنی مواد هم به مشتری&zwnj;ها می&zwnj;رسانی؟

خب کارم همین است.

 

ولی به من گفتند دوجنسه هستی. پس توی کار مواد هم هستی؟

کار اصلی من مواد است.

 

یعنی دوجنسه نیستی؟

چرا! هستم.

 

پس با مواد چه&zwnj;کار داری؟

خب من فقط دو جور جنس می&zwnj;فروشم. تریاک و شیشه. برای همین به من می&zwnj;گویند &laquo;دو جنسه&raquo;. برای این که تخصصی فقط روی همین دو قلم جنس کار می&zwnj;کنم. مثل بقیه نیستم که هر کوفت و زهرماری را بفروشم. مثلا ماده مخدری که در سال&zwnj;های اخیر به بازار مصرف ایران راه پیدا کرده، بر خلاف کراک خارجی از مشتقات هروئین است و قاچاقچیان این اسم را برایش گذاشته&zwnj;اند. چیز مزخرفی است و من نمی&zwnj;فروشم... چرا رفتی؟ اوهوی...! حداقل بگو مصاحبه&zwnj;ام کجا چاپ میشه... آهای یارو.... عوضی نفهم! وقتم را الکی گرفت!


نوع مطلب : <-PostCategory->
نوشته شده در یک شنبه 6 شهريور 1390برچسب:, توسط NoRmAn | لينك ثابت |
» داستان گربه ی هوو...(جالب)

 

 


نوع مطلب : <-PostCategory->
نوشته شده در سه شنبه 7 تير 1390برچسب:, توسط NoRmAn | لينك ثابت |
» یک داستان جالب

 یک برنامه‌نویس و یک مهندس در یک مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند.

برنامه‌نویس رو به مهندس کرد و گفت: مایلید با همدیگر بازى کنیم؟ مهندس که می‌خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید.
برنامه‌نویس دوباره گفت: بازى سرگرم‌کننده‌اى است. من از شما یک سوال می‌پرسم و اگر شما جوابش را نمی‌دانستید ۵ دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال می‌کنید و اگر من جوابش را نمی‌دانستم من ۵ دلار به شما می‌دهم.
مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد.
این بار، برنامه‌نویس پیشنهاد دیگرى داد. گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید ۵ دلار بدهید ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم ۵٠ دلار به شما می‌دهم. این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با برنامه‌نویس بازى کند.
 
برنامه‌نویس نخستین سوال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر است؟» مهندس بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامه‌نویس داد.
حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: «آن چیست که وقتى از تپه بالا می‌رود ۳ پا دارد و وقتى پائین می‌آید ۴ پا؟»
برنامه‌نویس نگاه تعجب آمیزى کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طریق مودم بیسیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم چیز بدرد بخورى پیدا نکرد. سپس
برای تمام همکارانش پست الکترونیک فرستاد و سوال را با آنها در میان گذاشت و با یکى دو نفر هم گپ (chat) زد ولى آنها هم نتوانستند کمکى کنند.


بالاخره بعد از ۳ ساعت، مهندس را از خواب بیدار کرد و ۵٠ دلار به او داد. مهندس مودبانه ۵٠ دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد. برنامه‌نویس بعد از کمى مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سوالت چه بود؟» مهندس دوباره بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامه‌نویس داد و رویش را برگرداند و خوابید!!!


نوع مطلب : <-PostCategory->
نوشته شده در دو شنبه 6 تير 1390برچسب:, توسط NoRmAn | لينك ثابت |
» زنهای وحشی آمازون

 زنهای وحشی آمازون
مردی تعریف می کرد که با دو دوستش به جنگل های آمازون رفته بود و در آنجا گرفتار قبیله زنان وحشی شدند و آنها دو دوستش را کشتند.
وقتی از او پرسیدند چرا تو زنده ماندی، گفت: زن های وحشی آمازون از هر یک از ما خواستند چیزی را از آنها بخواهیم که نتوانند انجام بدهند. خواسته های دو دوستم را انجام دادند و آنها را کشتند. وقتی نوبت به من رسید به آنها گفتم: لطفا زشت ترین شما مرا بکشد!

 

0                                      


نوع مطلب : <-PostCategory->
نوشته شده در دو شنبه 6 تير 1390برچسب:, توسط NoRmAn | لينك ثابت |
» عشق از نوع مارمولكيش!

 اين يک داستان واقعي است که در ژاپن اتفاق افتاده.
شخصي ديوار خانه اش را براي نوسازي خراب مي کرد. خانه هاي ژاپني داراي فضايي خالي بين ديوارهاي چوبي هستند. اين شخص در حين خراب کردن ديوار در بين آن مارمولکي را ديد که ميخي از بيرون به پايش فرو رفته بود.
دلش سوخت و يک لحظه کنجکاو شد. وقتي ميخ را بررسي کرد متعجب شد؛ اين ميخ ده سال پيش، هنگام ساختن خانه کوبيده شده بود!!!
چه اتفاقي افتاده؟
در يک قسمت تاريک بدون حرکت، مارمولک ده سال در چنين موقعيتي زنده مانده!!!
چنين چيزي امکان ندارد و غير قابل تصور است.
متحير از اين مساله کارش را تعطيل و مارمولک را مشاهده کرد.
در اين مدت چکار مي کرده؟ چگونه و چي مي خورده؟
همانطور که به مارمولک نگاه مي کرد يکدفعه مارمولکي ديگر، با غذايي در دهانش ظاهر شد!!!
مرد شديدا منقلب شد.
ده سال مراقبت. چه عشقي! چه عشق قشنگي!!!
اگر موجود به اين کوچکي بتواند عشقی به اين بزرگي داشته باشد پس تصور کنيد ما تا چه حد مي توانيم عاشق شويم، اگر سعي کني....

 


نوع مطلب : <-PostCategory->
نوشته شده در جمعه 27 خرداد 1390برچسب:, توسط NoRmAn | لينك ثابت |
» داستان طنز:خواستگاري

 

 


نوع مطلب : <-PostCategory->
نوشته شده در پنج شنبه 26 خرداد 1390برچسب:, توسط NoRmAn | لينك ثابت |
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

» 
یوزر و پسورد های نود 32 (16 اسفند)
یوزر و پسورد های نود 32 (۹ اسفند)
جوک های اسفند !
برهم خوردن عروسی خواننده The Game !
شباهت های خدمت سربازی و زندگی زناشوئی!
خواننده زن معروف,آماده برای عاشق شدن!!
بریتنی اسپیرز پیشنهاد ازدواج جیسون تراویک را رد کرد
مایکل جکسون با یک دختر ایرانی به نام بیتا +عکس
تام و جری دنیای واقعی +‌تصاویر
یک داستان غم انگیز از یک دانشجوی مهندسی
داستان کوتاه “طعم هدیه”
جوک خنده دار و جالب
بنر راز عشق
عکس زیبا از مهناز افشار در استخر
یادگیری زبان اصفهانی در 3 دقیقه
بنر رنگی چت
بنر دهكده جهاني
جملاتی از کوروش کبیر
بنر ذاكرين
بنر كوروش كبير
تور تفریحی پیرزنان و ماجراشون با راننده!
بنر عشق و مستي
بنر i am 15
بنر موزيك فارس
بنر الكترونيك موزيك
بنر املت
اس ام اس روز عاشورا
یوزر و پسورد جدید نود 32 تاریخ : 17/08/90 آپدیت نود 32
رابطه غیر اخلاقی اوباما با این خانم لو رفت / عکس
بنر جوجه اردك زشت
کشف حشره غول‌پیکری که هویج خوار است!+عکس
عکسهای دیدنی جدید – آذر 90
بنر جديد 120x240 وبلاگ همه جوره!
علی کریمی به عنوان محبوب‌ترین بازیکن آسیا انتخاب شد
جنیفر لوپز یک سلاح مخفی دارد!
لوگو امام حسين
زنگ تفریح ( داستانک )
بنر جديد ما
بنر sargarmiweb.loxblog.com
بنر موزيك فارس
داستان زندگی بنجامین باتن به حقیقت پیوست
اس ام اس جدید ویژه محرم
عکس هایی از کریم باقری و همسرش در یک گالری هنری
بنر شاهزاده ليورپولي
ثروتمندترين ورزشكاران زن جهان
محرم
خوش آمدید !
جورج کلونی و کریستیانو رونالدو به دادگاه برلوسکنی احضار می شوند
جملات عارفانه دکتر شریعتی در مورد عشق