Template By: NazTarin.com
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
طراحي بنر رايگان براي شما(وبلاگ همه جوره!)
و آدرس
aliamirifar.loxblog.com لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
سعی کنیدروزها استراحت کنید تا شبها راحت بخوابید!
نزدیکی تخت خوابتان صندلی بگذارید تا اگر ازخواب بیدارشدید روی آن نشسته و استراحت کنید!
به خواب نگوئید کاردارم به کاربگوئید خواب دارم!
ایستادن به رفتن، نشستن به ایستادن و خوابیدن به نشستن اولویت دارد!
کار امروز را به فردا موکول کنید وکار فردا را به پس فردا!
اگرحس کارکردن به شما دست داد کمی صبرکنید تا این حس از شما بگذرد!
از همه دیرتر سرسفره رفته وزودتر بلند شوید تازحمت چیدن و جمع کردن سفره به شما تحویل نشود!
درمهمانی ها حتماً با خود بالش ببرید شاید فرصتی برای استراحت بدست آورید!
برای کار همیشه فرصت هست پس از استراحت غافل نشوید!
آیا واقعاً حقوق زن ها پایمال شده است!؟
پسرها فرار میکردند و یه گوشه ای میخزیدند تا چغولی های مادر ، کار دستشان ندهد پسرهای عزیز کله هایشان را با نمره ۴ میزدند و مزین به لغت نامانوس کچل میشدند
در کودکی:
پسرها هر وقت شیطنت میکردند یک سیلی محکم صورتشان را نوازش میکرد
دخترها هر وقت شیطنت میکردند یک ضربه فانتزی به ماتحتشان میخورد.
خودتان قضاوت کنید : کدام ضربه درد بیشتری دارد؟
روزهای جمعه که مدرسه ها تعطیل بود :
پسرها برای خرید نان مجبور به بیگاری در صف نان بودند
دخترها کنار عروسک هایشان لالا میکردند
هنگامی که کارنامه ها را به دست والدین محترم میدادند :
پسرها شدیداً بخاطر نمرات پایین سرکوفت می خوردند و البته گاهی هم ممنوع شدن از مشاهده کارتون
دخترها هیچی نمیشدند . چون قرار بود در آینده ازدواج کنند و نان آور خانه هم نخواهند بود
هنگامی که پدر خانواده شب به منزل می آمد :
دخترها به بغل پدر میپریدند و چپ و راست قربون صدقه میشنویدند
روز اول مهر ماه که مدرسه ها باز میشد :
دخترها فقط به پسرها میگفتند : چطوری کچل ؟
در ۱۸ سالگی :
پسرها تمام اضطراب و دلهره شان این است که دانشگاه قبول شوند و سربازی نروند و ۲ سال از زندگیشان هدر نرود
دخترها ورودشان به پادگان طبق قانون ممنوع است .
در دانشگاه : پسرها همان روز اول عاشق میشوند و گند میزنند به امتحان ترم اولشان و مشروط میشوند
دخترها فقط در بوفه مینشینند و به پسرهایی که زیر چشمی به آنها نگاه میکنند افاده میفروشند
در هنگام نمره گرفتن : پسرها خودشان را جر میدهند تا ۹٫۵ آنها ۱۰ شود و باز هم استاد قبول نکرده و در آخر می افتند
دخترها فقط پیش استاد میروند و یک لبخند میزنند و نمره ۴٫۵ آنها به ۱۷ تبدیل میشود.
در کافی شاپ : پسرها حساب میکنند.
دخترها میگویند : مرسی!
در مخ زدن : پسرها باید دلقک بازی در بیاورند تا طرف تازه بفهمد که وجود دارند ، دو ساعت منت بکشند تا طرف تلفن را بگیرد ، هفته ها برنامه ریزی کنند تا طرف قرار بگذارد ، ساعت ها باید خالی ببندند تا طرف خوشش بیاید و هنگام بهم خوردن رابطه ماه ها و در مواردی دیده شده است که سالها در هوای دلگرفته پاییز پیپ بکشند و قهوه بنوشند و هی آه بکشند .
دخترها فقط کافی است که یه لبخند بزنند و چشم ها را نازک کرده ، لبها را غنچه و سری به سمت موافق تکان دهند و هرگاه رابطه بهم خورد فقط میگویند فدای سرم.
هنگام خواستگاری : پسرها باید خانه ، ماشین ، شغل مناسب ، مدرک دهن پر کن ، قد رشید ، هیکل خوش فرم ، خوشتیپ و هزارتا کوفت و زهر مار داشته باشند و پشت سر هم از موفقیت ها و اخلاق خوب و …. برای عروس خانم بگن و احتمالا انگشتری برای نشون کردن در دست سرکار علیه عروس خانم بکنند
دخترها فقط کافی است بنشینند و لام تا کام حرف نزنند
هنگام ازدواج : پسرها باید شیربها ، مهریه ، خرید عروسی ، جواهرات گوناگون ، جشن و سالن و … را از سر قبر پدرشون تهیه کنند
دخترها فقط باید جهیزیه بدهند که احتمالا به دلیل شروع خرید جهزیه از اوان کودکی همش بنجل شده و آقای داماد باید با تحمل هزارتا منت آنها را قبول کرده ، دور ریخته و یه سری جدید بخرد
هنگام زندگی عشقولانه دو نفره:پسرها باید بگویند : چشم ، و البته اگر هم نگویند دو قطره اشک کنار چشمان مژگان خانم ها آنها را وادار به چشم گفتن میکند
دخترها هم باید دستور بدهند و دیگر هیچ.
کار کردن : پسرها مثل سگ پا سوخته باید از صبح خروس خوان تا آخر شب کار کنند و همش تو فکر غرولند مدیر و قسط عقب افتاده بانک و قبض برق و آب باشند و در آخر نعششان را با بدبختی به خانه برسانند
دختر ها فقط کافی است که کلید ماشین لباس شویی ، کلید ماشین ظرفشویی و کلید مایکرو فر را فشار دهند و در حالیکه ناخن هایشان را مانی کور میکنند با مادرشان در مورد رنگ موی دختر خاله جاری عمه خانم فرخ زمان خانم بحث و تحلیل علمی داشته باشند …
شکستن رکورد گینس توسط جوان ورزشکار ایرانی+تصاویر
مهدی عاشوری در اسفند ماه ۸۹ توانست در مدت زمان ۲ ساعت و ۱۵ دقیقه در غار یخی رکورد مرد چینی در این زمینه را بشکند.
فیلمی که به تازگی از جسد یک بیگانه فضایی در سیبری در شبکه منتشر شده است کاربران وب را به شدت شگفت زده کرده است.
ادامه مطلب در ادامه مطلب
براي من فرقي نميكنه ديوار آشپزخونه چه رنگي باشه .
يعني : تا وقتي كه آبي، سبز، زرد، صورتي، مشكي، يشمي، خاكستري، عنابي، سفيد و ... نباشه اشكالي نداره .
ادامه در ادامه مطلب
دختر: سلام خواهش میكنم! Asl pls ؟
پسر: تهران/وحید/26 و شما؟
دختر: تهران/نازنین/22
پسر: چه اسم قشنگی! اسم مادربزرگه منم نازنینه!
دختر: مرسی! شما مجردین؟
پسر: بله. شما چی؟ ازدواج كردین؟
دختر: نه منم مجردم! راستی تحصیلاتتون چیه؟
پسر: من فوق لیسانس مدیریت از دانشگاه MIT دارم!!! شما چی؟
دختر: من فارق التحصیل رشته گرافیك از دانشگاه سرین فرانسه هستم.!!!
پسر: WOW چه عالی! واقعا از آشناییتون خوشبختم.!
دختر: مرسی منم همینطور! راستی شما كجای تهران هستین؟
پسر: من بچه تجریشم! شما چی؟
دختر: ما هم خونمون اونجاس! شما كجای تجریش میشینید؟
پسر: خیابون دربند! شما چی؟
دختر: خیابون دربند!؟ كجای خیابون دربند؟
پسر: خیابون دربند ، خیابون........كوچه..........پلاك......... ، شما چی؟
دختر: اسم فامیلیه شما چیه؟
پسر: من؟ حسینی! چطور!؟
دختر: چی؟ وحید تویی؟ خجالت نمیكشی چت می كنی؟ تو كه گفتی امروز با زنت میخوای بری
قسطای عقب مونده ی خونه رو بدی! مكانیكی رو ول كردی نشستی چت می كنی؟
پسر: عمه مولوك شمایین!؟ چرا از اول نگفتین؟ راستش! راستش!
دیشب می خواستم بهتون بگم امروز با فریده..... ، آخه می دونین............
دختر: راستش چی؟ حالا آدرس خونه منو به آدمای توی چت میدی؟ میدونم به فریده چی بگم!
پسر: عمه جان! تو رو خدا نه! به فریده چیزی نگین! اگه بفهمه پوستمو میكنه! عوضش منم به عمو فریبز چیزی نمیگم
دختر: اوووووووم خب ، باشه چیزی بهش نمیگم. دیگه اسم فریبرزو نیاریا !
پسر: باشه عمه مولوك بای.......!!!
رئیس جمهور بلاروس از آمادگی کشورش برای اختصاص زمینی مناسب جهت احداث «جزیره قطر» در داخل این کشور خبر داد!
این توافق در دیدار اخیر الکساندر لوکاشنکو، رئیس جمهور بلاروس با مقامات قطری در دوحه حاصل شده است.
بر این اساس در این شهرک قرار است تا تمامی امکانات مورد نیاز شهری کوچک همانند بانکها، مراکز فرهنگی و اداری، آپارتمانهای مسکونی، مراکز خدماتی و تفریحی و دولت الکترونیک احداث شود.
نکته حائز اهمیت در این پروژه آن است که در محدوده این جزیره قوانین دولت قطر اجرا میشود و به عنوان بخشی از خاک قطر تلقی خواهد شد.
طراحان این طرح معتقدند که اجرای این پروژه موجب پیشروی منافع قطر به سوی اروپا و همچنین جذب سرمایههای کشورهای خلیج فارس به بلاروس میشود.
لوکاشنکو همچنین به قطر پیشنهاد داده تا ضمن سرمایه گذاری در اقتصاد این کشور از شرکای مؤسسه استخراج ماده کانی پتاسیم در بلاروس شود.
دولت بلاروس در پی بروز بحران شدید مالی که از ابتدای سال میلادی اقتصاد این کشور را فلج کرده و ارزش پول ملی آن بیش از هفتاد درصد کاهش یافته است، به دنبال سرمایه گذاران خارجی است اما تاکنون موفقیتی به دست نیاورده است.
منبع: ایسنا
یکی دخترا راست میگن یکی پینوکیو
یکی دخترا مهربونن یکی خرس مهربون
یکی دخترا قشنگ راه میرن یکی تنسی تاکسی 2
یکی موهای دخترا قشنگه یکی آنشرلی
یکی خونه ی شما قشنگه یکی خونه ی مادر بزرگه
یکی دخترا سفیدن یکی سفید برفی
یکی گوشهای دخترا قشنگه یکی گوشهای زی زی گولو
یکی دخترا خوشگلند یکی پلنگ صورتی
یکی دخترا زبلند یکی ملوان زبل
یکی دخترا قد بلندن یکی خاله ریزه
یکی من با دخترا خوبم یکی تام با جری
آیا می دانید تقریبا یک سوم وزن یک زن و یک دوم وزن یک مرد را ماهیچه تشکیل می دهد.
آیا می دانید ۳۰ برابر جمعیتی که امروزه بر روی کره زمین است در زیر خاک مدفون اند...
ستاره تنیس چین "لی نا" پس از کسب مقام قهرمانی در مسابقات "اپن فرانسه" به عنوان یکی از پردرآمدترین ورزشکاران جهان تبدیل شده است.
جالبه از دس نديدش...
معلم از بچه ها میپرسه:بچه ها در آینده میخواهید چه کاره شوید؟ محسن:من میخواهم ناخدا بشم. علی:من میخواهم دکتر بشم. سارا:من میخوام یه مادر خوب بشم. رضا:منم میخوام به سارا کمک کنم.
با سلام به همه دوستان خوب
مدتی هست که مسئله رای گیری در گوگل برای تغییر نام خلیج عربی به خلیج فارس مطرح هست
شاید این موضوع ربطی به فعالیت سایت نداشته باشد
اما فرصت کوتاهی مونده که لطف کنید اگه تمایل دارید این اتفاق بی افته به این سایت رفته:
www.persianorarabiangulf.com
و رای خود را به Persian Gulf اعمال کنید
در زیر رای گیری دو ستون هست که میگه چرا خلیج فارسی و چرا خلیج عربی!
برید ببینید عرب ها چه تبلیغی کردند
با آرزوی سربلندی کشورمان
موفق باشید
با آرزوی
ابدی برای شما
خبرنامه دانشجویان ایران:به گزارش خبرگار برنا ، احتمالا بسیار واژه زن ذلیل را شنیده باشید و درباره آن جک، طنز و مطالبی در حد شوخی و تفریح در کوچه و افراد نثاربه یکدیگر میکنند اما شاید چیزی درباره انجمن زن ذلیلان ایران نشنیده باشید که پا را از شوخی فراتر برده و برای خود انجمن و سایت اینترنتی تشکیل داده باشند. عضو گیری و نظرسنجی و فراخوان ارسال آثار و امکان شرکت در مسابقه را برای زن ذلیلان فراهم کرده باشند.
فراخوان انجمن زن ذلیلان
در این سایت به زن ذلیلان فراخوان داده می شود که می توان مطالب خود را از قبیل شعر و خاطرات برای استفاده سایر زن ذلیلان ارسال نمایند.
صدور کارت عضویت مخصوص
جالب اینجاست که در محافل خصوصی در تهران در محدوده پیروزی این افراد کارت ویزیت مربوطه را بین مردها پخش کرده و عضو گیری میکنند.
اولین دوره این مسابقات زن ذلیلان
دبیر انجمن زن ذلیلان ایران در این سایت اشاره میکند زن ذلیلان گرامی! می توانید در اولین دوره مسابقات زن ذلیلان ایران شرکت کرده و آثار خود را در زمینه های داستان، طنز، فیلم، موسیقی، شعر و ... بفرستید که مورد کارشناسی هیات داوران قرار می گیرد. این به اصطلاح انجمن برای خود اسپانسر نیز جذب کرده و به نفرات برتر هدایایی داده میدهد.
سرود ملی انجمن زن ذلیلان ایران
در این سایت سرودی را هم به عنوان سرود ملی انجمن زن ذلیلان ایران نوشته شده است.
الهــــی! به مــــــردان در خانه ات! / به آن زن ذلیلان فـــــرزانــــــه ات!
به آنانکه با امـــــر “روحی فداک”! / نشینند وسبـــــــــــــزی نمایند پاک!
به آنانکه از بیـــــــخ وبن زی ذیند! / شب وروز با امــــــر زن می زیند!
به آنانکه مرعــــــــــوب مادر زنند! / ز اخلاق نیکـــــــــوش دم می زنند!
عصرایران: می گویند در برج میلاد بستنی ای سرو می شود که روکش طلا دارد! قیمت این بستنی 250 دلار است!
فرض شماره یک با فرد شماره یک:
- فرض کنید که شما این بستنی را خوردید!
• ما شکر بخوریم که چنین بستنی را بخوریم؟
- مگر شما چه چیزتان از بقیه کمتر است؟!
• از کدام بقیه؟!
- از همان هایی که این بستنی را می خرند و می خورند!
• خب تابلوست! پولمان کمتر است؟!
- خب اینکه مشکلی نیست! بروید وام بگیرید و بستنی روکش طلا بخورید!
• ما اگر به زحمت بتوانیم دو عدد ضامن آن هم از نوع معتبرش را جور کنیم و گوش شیطان کر وام بگیریم، به یک زخم دیگرمان می زنیم نه اینکه برویم بستنی 250 دلاری بخریم!
- خب از آن وام های درست و حسابی بگیرید تا هم بتوانید به زخم تان بزنید و هم به بدنتان!
فرض شماره دو با فرد شماره دو:
- فرض کنید که شما بستنی روکش طلا را خوردید!
• این وصله ها به ما نمی چسبد! بروید با فرد دیگری فرض کنید!
- حالا فرض کنید! می گویند فرض محال که محال نیست! فرض محال کنید!
• خب آخر ما هم مشکلمان همین محال است! وقتی محال است که ما چنین بستنی را بخوریم چرا الکی به معده مان استرس وارد کنیم؟! آخر اصلاً روحیه معده ما با چنین چیزهایی سازگار نیست! ما مدتهاست که می خواهیم برویم مگنوم بخوریم دو دلیم! می ترسیم نکند معده مان از تعجب شاخ دربیاورد! آن وقت شاخش بزند روده مان را سوراخ کند و بعد خر بیار و باقالی بار کن! باز خرج بیمارستان و ...اصلاً ولمان کن! شاید ولمان کردند در خیابان!! ما نمی خواهیم فرض کنیم! برو خودت فرض کن!
فرض شماره سه با فرد شماره سه:
- فرض کنید که شما بستنی روکش طلا را خوردید!
• وا! من طلا بخورم؟! خدا مرگم! نزنین این حرفو! زبونتونو گاز بگیرین! نه آقا! نه! آقامون میگه طلا خطرناکه! یه بار بهش گفتم برام یه النگوی طلا میگیری؟! کلی عصبانی شد و گفت: «زن! این چه حرفیه می زنی؟ فکر کردی من از تو سیر شدم که برات النگوی طلا بگیرم! هیچ فکر کردی اگر یک روز النگو رو دستت کردی و به خاطر اون النگو کشتنت من دیگه با این عذاب وجدان نمی تونم زندگی کنم؟!» ما هم دیدیم راست میگه! حالا شما توقع دارین من طلا بخورم! نه! وای خدا مرگم بده! اگه شکممو سفره کردن چی؟! شما جواب آقامونو میدین؟!
فرض شماره چهار با فرد شماره چهار:
- فرض کنید شما چنین بستنی را خوردید!
• دیگه چی؟! می خوای یه روز خوش تو زندگی نداشته باشم؟! می خوای هر وقت میرم دستشویی از استرس نتونم درست کارمو بکنم؟! اصلاً اگر ما طلا را خوردیم و طلا کشید پایین! آنوقت ما چه غلطی بکنیم! از آن بدتر اگر طلا کشید بالا و ما خواستیم طلایمان را بفروشیم چه؟ می دانید چه مصیبتی باید بکشیم تا این طلا را دفع کنیم و آن را بتوانیم به موقع بگیریم! جایتان خالی یک بار یک سنگ بی ارزش دفع کردیم کلی بدبختی کشیدیم! این که دیگر طلاست و مشکلاتش دو برابر است! آخر هم باید دفعش کنی و هم باید موقع دفع مراقب باشی یک وقت داخل چاه نیافتد!
فرض شماره پنج با فرد شماره پنج:
- فرض کنید شما بستنی روکش طلا را خوردید!
• چرا فرض کنم؟! می روم و بستنی روکش طلا را میخرم و می خورم! دیگر چرا ذهنم را اذیت کنم و فرض کنم!
- ایول! یعنی شما می توانید چنین بستنی را بخرید؟!
• بله که می توانم! چرا نتوانم! پول دارم! بستنی می خرم و می خورم!
- ایول! می توانم بپرسم راز موفقیتتان چیست؟!
• خیر! چرا حرف سیاسی می زنید؟! بروید مزاحم نشوید آقا!
يه ضرب المثل چيني هست كه ميگه: اگه از دوران مجرديت لذت نمي بري، ازدواج كن. اونوقت حتما از دوران مجرديت لذت مي بري!
خدا خر را آفرید و به اوگفت:
تو بار خواهی برد، از زمانی که
تابش آفتاب آغاز می شود تا زمانی
که تاریکی شب سر می رسد.و همواره بر
پشت تو باری سنگین خواهد بود.و تو
علف خواهی خورد و از عقل بی بهره
خواهی بود و پنجاه سال عمر خواهی
کرد و تو یک خر خواهی
بود.
خر به خداوند پاسخ داد: خداوندا!من می خواهم خر باشم،
اما پنجاه سال برای خری همچون من
عمری طولانی است.پس کاری کن فقط
بیست سال زندگی کنم و خداوند آرزوی
خر را برآورده کرد
1- گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم.
وقتی تو خودت گیر می کنی
|
قبل از ازدواج : خوابیدن تا لنگ ظهر
بعد از ازدواج : بیدار شدن زودتر از خورشید
نتیجه اخلاقی : سحر خیز شدن
قبل از ازدواج : رفتن به سفر بی اجازه
بعد از ازدواج : رفتن به حیاط با اجازه
نتیجه اخلاقی : معتبر شدن
قبل از ازدواج : خوردن بهترین غذاها بی منت
بعد از ازدواج : خوردن غذا های سوخته با منت
نتیجه اخلاقی : تقویت معده
قبل از ازدواج : استراحت مطلق بی جر و بحث
بعد از ازدواج : کار کردن در شرایط سخت
نتیجه اخلاقی : ورزیده شدن
قبل از ازدواج : دید و بازدید از اماکن تفریحی
بعد از ازدواج : سر زدن به فامیل خانوم
نتیجه اخلاقی : صله رحم
قبل از ازدواج : آموزش گیتار و سنتور و غیره
بعد از ازدواج : آموزش بچه داری و شستن ظرف
نتیجه اخلاقی : همدردی با مردها
قبل از ازدواج : گرفتن پول تو جیبی از پاپا
بعد از ازدواج : دادن کل حقوق به خانوم
نتیجه اخلاقی : مستقل شدن
قبل از ازدواج : ایستادن در صف سینما و استخر
بعد از ازدواج : ایستادن در صف شیر و گوشت
نتیجه اخلاقی : آموزش ایستادگی
قبل از ازدواج : رفتن به سفرهای هفتگی
بعد از ازدواج : در حسرت رفتن به پارک سر کوچه
نتیجه اخلاقی : امنیت کامل.
در زمانهای قدیم هنگامیکه هندو ها با کشور های عربی مراوده تجاری داشتند برای نوشیدن چای به همراه خود پیالههایی را به این کشورها خصوصا عراق و شام قدیم آوردند که در آن کشور ها به بیاله معروف شد.
پس از آن اروپاییانی که برای تجارت به کشورهای عربی سفر میکردند چون در کشورشان از فنجان برای نوشیدن چای یا قهوه استفاده میکردند هنگام بازگشت به کشورشان این پیالهها را به عنوان یادگاری میبردند و آن را East Tea Can مینامیدند یعنی: یک ظرف چای شرقی.
به تدریج این کلمه به کشورهای شرقی بازگشت و در آنجا متداول شد.
نظر یادتون نره....
معادله ۱
انسان = خواب + خوراک + کار+ تفریح
الاغ = خواب + خوراک
پس
انسان = الاغ + کار + تفریح
وبنابرین
تفریح – انسان = الاغ + کار
بعبارت دیگر
انسانی که تفریح ندارد = الاغی که فقط کار می کند
*****
معادله ۲
مرد = خواب + خوراک + درآمد
الاغ = خواب + خوراک
پس
مرد = الاغ + درآمد
و بنابرین
درآمد – مرد = الاغ
بعبارت دیگر
مردی که درآمد ندارد = الاغ
*****
معادله ۳
زن = خواب + خوراک + خرج پول
الاغ = خواب + خوراک
پس
زن = الاغ + خرج پول
وبنابرین
خرج پول – زن= الاغ
بعبارت دیگر
زنی که پول خرج نمی کند = الاغ
*****
نتیجه گیری:
از معادلات ۲و۳ داریم:
مردی که درآمد ندارد = زنی که پول خرج نمیکند
پس:
فرض منطقی ۱: مردها درآمد دارند تا نگذارند زنها تبدیل به الاغ شوند..
و
فرض منطقی ۲: زنها پول خرج می کنند تا نگذارند مردها تبدیل به الاغ شوند.
بنابرین داریم …
مرد + زن = الاغ + درآمد + الاغ + خرج پول
> و ازفرضهای۱و۲ نتیجه منطقی میگیریم که:
مرد + زن = ۲ الاغی که با هم بخوشی زندگی میکنند.
نظر یادتون نره...
سر جلسه امتحان تقلب اشتباه برسونین به دوستتون !
به بچه همسایه بگید اگه یه خودکار رو قورت بده ، بزرگ شه مهندس میشه !
از کنه ای که نیشتون زده ، دیه بگیرین !
شونه های مگسائی رو که تازه نشستن روتون بمالین تا خستگیشون در بره !
وقتی قایق موتوری تون وسط دریا خاموش کرد ، پیاده بشین هل بدین !
بلالی که دونه هاش کج هست رو ببرین ارتودنسی !
به گل مصنوعی روی میزتون به زور آب بدین تا بخوره !
داداش کوچیکتون رو بذارین توی مایکروفر تا برنزه بشه !
گوشی موبایلتون رو با سنجاق قفلی به پاچه شلوارتون وصل کنین !
سی دی قفل دار رو بشکنین تا قفلش باز بشه !
با هندوانه یه قل دو قل بازی کنین !
به دوست دکترتون بگین : مرض جدید چی داری ؟ !
بارفیکس خونه ی دوستتون رو شل بکنین و ازش بخواین هنر های ژیمیناستیکشو بهتون نشون بده !
کرم ضد آفتاب را به کف پایتان بزنید !
روز تولد هسرتان گلاب را داخل شیشه عطر بریزید و به عنوان یک عطر خارجی گرانقیمت به او هدیه بدهید !
توی باک ماشینتان چایی بریزید تا خستگی اش در برود !
از مگسای دستشوئی عاجزانه خواهش کنین نوبت رو رعایت کنن !
توی کیک تولد همسرتان نارنجک دست ساز بگذارید !
وسط دعوا با دماغ بزنید تو مشت طرف مقابل !
نصف شب زنگ بزنید به اورژانس و بگویید : من مرض دارم ، بیاین منو ببرید !
به گدای کنار خیابان ، به جای پول ، آدرس مراکز کاریابی را بدهید !
روز بازی پرسپولیس با استقلال ، وسط تماشاچی ها بنشینید و با صدای بلند ، شموشک نوشهر را تشویق کنید !
توی تنگ ماهی قرمز یک کیسه نمک خالی کنید تا آب شور بشود و ماهیتان فکر کند تو دریاست !
بعنوان اولین شام زندگی مشترک برای همسرتان لوبیا با باقالی و کمی نخود درست کنید !
شلوارتان را چپه بپوشید تا کسی نتواند دست توی جیبتان کند !
بجای موز توی میهمانی به مهمانان آدامس موزی تعارف کنید و بگویید بفرمایید موز mp3 !
داخل سوراخ قفل در مغازه های محله تان میخ بکنید !
هر روز که همسرتان را می بینید به او بگویید : اِ … اِ … نسبت به دیروز چقدر پیر تر شدی !
جنازه ی سوسکی رو که بی دلیل کف دستشوئی مرده ، ببرید پزشکی قانونی !
اتوی داغ روی صورتتان بکشید تا چروکهای پوستتان بر طرف شود !
به راننده اتوبوس شرکت واحد بگویید : به جان خودم اگه ایندفعه بلیطمو پاره کنی دیگه بهت بلیط نمی دم !
سر جلسه امتحان به مراقب بگویید : برو اونطرف تر وایستا ! جلوی دیدم رو گرفتی ! نمی تونم برگه کناریم رو خوب ببینم !
لاستیک ماشینتان را با دهان باد کنید !
پیراهن را روی کت بپوشید !
از سمت راست ماشین گشت نامحسوس پلیس ، با سرعت ۱۸۰ تا سبقت بگیرید !
توی قوطی کبریت کنار اجاق گاز را پر از ترقه کبریتی کنید !
برای تولد دختر عمه تان یک دستگاه ریش تراش برقی به او هدیه بدهید !
از جیب پدرتان پول بردارید و داخل کیف مادرتان بگذارید !
توی سینما عینک دودی بزنید !
ماست را با چنگال بخورید !
در مجلس خواستگاری ، به پدر دختر ، سیگار تعارف کنید !
به تویوتا کمری
همه از من میترسن ، من از نیسان آبی
عاشق بی انتظار مادر
علم بهتر است یا ثروت؟ ، هیچکدام فقط ذره ای معرفت !
دا کر سی چنت بی. (یعنی مادر پسر برای چی خواستی؟)
به گنده تر و خرتر از خودت احترام بگذار!
به مد پوشان بگویید آخرین مد کفن است
ناز نگات قشنگه!
تند رفتن که نشد مردی / عشق است که برگردی
هر کجا محرم شدی -چشم از خیانت باز دار / -چه بسا محرم با یک نقطه مجرم میشود،
مبر ز موی سفیدم گمان به عمر دراز / جوان به حادثه ای زود پیر میشود گاهی
“دست بزن ولی خیانت مکن”
منم یه روز بزرگ میشم.
زندگی بر خلاف آرزوهایم گذشت.
داداش جان به خاطر اشک مادر یواش!
افسوس همه اش افسانه بود!
من از عقرب نمیترسم ولی از سوسک میترسم / من از دشمن نمیترسم ولی از دوست میترسم.
من نمی گویم مرا ای چرخ سرگردان مکن / هرچه می خواهی بکن محتاج نامردان مکن!
شد شد، نشد نشد
بمیرد آنکه غربت را بنا کرد / مرا از تو، ترا از من جدا کرد
برگ از درخت خسته می شه پاییز فقط یه بهانه است
در این دنیا که مردانش عصا از کور می دزدند ، من بیچاره دنبال مرد می گردم
دنبالم نیا آواره میشی
رفاقت قصه تلخی است که از یادش گریزانم
روی قلبم نوشتم ورود ممنوع ، عشق آمد گفتم بیسوادم!
“تو هم خوبی!
از بس خوردم مرغ و پلو ، آخر شدم مارکوپولو
سر پایینی پرنده ، سر بالایی شرمنده
اسیرتم ولی آزاد !
بچه ها امروز اهنگ پلنگ صورتی رو براتون گذاشتم امیدوارم خوشتون بیاد....
.
.
.
.
.
.
.
درن درن
درن درن
درن دن درن دن دن درن درن
درن درن,درن درن....
خوب بودا نه؟!...
نظریادتون نره....
حمام رفتن دخترها و پسرها
دخترها
۱ـ لباساشو رو درمیاره٬ رنگ روشن ها رو تو یك سبد و تیره ها رو تو یكی دیگه
میگذاره.
۲ـ در حموم رو از تو قفل میكنه٬ جلوی آیینه می ایسته٬ شكمش رو كه تمام مدت داده بود
تو٬ میده بیرون و شروع میكنه به غر غر و ایراد گرفتن از نقطه نقطه بدنش.
۳ـ در كمد رو باز میكنه انواع شامپو و صابون معطر مخصوص پوست صورت٬مو٬
بدن٬ كف پا و ... رو بیرون میاره و می چینه رو لبه وان.
۴ـ موهاش رو با شامپوی نارگیلی تقویت كننده٬ پرپشت كننده٬ براق كننده و...میشوره و
هفده دقیقه ماساژ میده.
۵ـ یكبار دیگه با همون شامپو موهاشو میشوره.
۶ـ نرم كننده معطر پرتقالی رو به موهاش میماله تا ۶۰ میشماره.
۷ـ سی و پنج دقیقه زیر دوش می مونه.خوب آخه باید خیالش راحت بشه كه تمام
مواد شیمیایی از موهاش پاك شده. وگرنه بعد از حموم موها وز میكنه.
۸ ـ خمیر ریش داداشی رو كش میره و شیش كیلو خالی میكنه رو ساق پا و دست و پشت
لب. بعد یه تیغ بر میداره و یا علی. آی!!!!
۹ـ موهاش رو حسابی می چلونه٬ حوله رو مثل عمامه می پیچه دور سرش. تو
آیینه خودشو ورانداز میكنه. از اینكه در اثر كشش حوله چشم و ابروش كشیده
شده٬ احساس خوشگلی می كنه و یه ماچ گنده واسه عكس خودش تو آیینه میفرسته.
۱۰ـ خوشحالیش زیاد دوام نمیاره. چون یه جوش سرسیاه بی اجازه نوك دماغش سبز شده.
۱۱ـ تمام نقاط بدنش رو معاینه میكنه و با ناخن و موچین میره به جنگ جوشها و موهای
زائد بی تربیت.
۱۲ـ حوله ش رو می پوشه و میره به اتاقش.تمام بدنش رو با لوسیون چرب میكنه.
۱۳ـ چهل بار لباس می پوشه و در میاره تا انتخاب كنه.
۱۴ـ ۴۵ دقیقه پشت میز توالت می شینه و آرایش میكنه.
ساعت ۸ شب.
یك پسر در حمام....
ساعت ۴ بعد از ظهر.
۱ـ همون طور كه رو تخت نشسته ٬ لباساشو میكنه. هر كدوم رو پرت میكنه یه گوشه
اتاق.
۲ـ نیم وجب حوله رو میگیره دور باسنش و میره به سمت حموم.
۳ـ می ایسته جلوی آیینه. شكمش رو میده تو. بازو میگیره. فیگور چپ٬ فیگور راست٬ نیم
ساعت قربون صدقه خودش میره٬ (این قدوبالا رو ببین چه كرده .لای لای لالای لای)
مامان جونش هم از تو آشپزخونه تایید میكنه.
۴ـ زیر بغلش رو بو میكنه و رنگ چهره ش بر میگرده. سبز٬ آبی٬ بنفش...
۵ ـ در كمد شامپو ها رو باز نمیكنه چون اصلا توش چیزی نداره.
۶ـ با قالب صابون سبزش زیر بغلهاشو كف مالی میكنه. یه عالمه مو می چسبه به
صابون.
۷ـ با همون صابون صورت و مو و بدنش رو هم میشوره.
۸ ـ نرم كننده مو؟؟؟ برو بابا
۹ـ زیر دوش میگوزه و به خاطر اكو شدن صداش تو حموم ٬كر كر میخنده .
۱۰ـ دو دقیقه بعد دوباره میزنه زیر خنده٬ آخه این دفعه بوش رسیده به دماغش.
۱1ـ از زیر دوش میاد بیرون و یكهو می بینه یادش رفته بوده در حموم رو ببنده. و همه
فرش و كف خونه خیس شده.( بیخیال...مامان خشك میكنه)
12. حوله فسقلیش رو می پیچه دور باسنش و همون طور خیس خیس میره ت
13. حوله خیس رو پرت میكنه رو تخت و ۲ دقیقه ای لباس می پوشه.پپ
به منظور آشنایی دوستان پشت کنکور گواهینامه با آیین نامه راهنمایی و رانندگی یه چند تا
از سوالات رو کش رفتیم که در اینجا برای شما میزاریم تا حالشو ببرید.فقط سر امتحان
ضایع بازی در نیارید ها...ما رو یه وقت لو ندید ها.....دیگه سفارش نکنم.
میگن یه روز جبرئیل میره پیش خدا گلایه میکنه که: آخه خدا، این چه وضعیه آخه؟ ما
یک مشت ایرونی داریم توی بهشت که فکر میکنن اومدن خونه باباشون! به جای لباس و
ردای سفید، همه شون لباس های مارک دار و آنچنانی میخوان! هیچ کدومشون از
بالهاشون استفاده نمیکنن، میگن بدون 'بنز' و 'ب ام و' جایی نمیرن! اون بوق و کرنای
من هم گم شده... یکی از همین ها دو ماه پیش قرض گرفت و رفت دیگه ازش خبری
نشد! آقا من خسته شدم از بس جلوی دروازه بهشت رو جارو زدم... امروز تمیز میکنم،
فردا دوباره پر از پوست تخمه و هسته هندونه و پوست خربزه است! من حتی دیدم
بعضیهاشون کاسبی هم میکنن و حلقه های بالای سرشون رو به بقیه میفروشن .
خدا میگه: ای جبرئیل! ایرانیان هم مثل بقیه، فرزندان من هستند و بهشت به همه
فرزندان من تعلق داره. اینها هم که گفتی، خیلی بد نسیت! برو یک زنگی به شیطان بزن
تا بفهمی درد سر واقعی یعنی چی!!!
جبرئیل میره زنگ میزنه به جناب شیطان... دو سه بار میره روی پیغامگیر تا بالاخره
شیطان نفس نفس زنان جواب میده: جهنم، بفرمایید؟
جبرئیل میگه: آقا سرت خیلی شلوغه انگار؟
شیطان آهی میکشه و میگه: نگو که دلم خونه... این ایرونیها اشک منو در آوردن به
خدا! شب و روز برام نگذاشتن! تا روم رو میکنم این طرف، اون طرف یه آتیشی به پا
میکنن! تا دو ماه پیش که اینجا هر روز چهارشنبه سوری بود و آتیش بازی!... حالا هم
که... ای داد!!! آقا نکن! بهت میگم نکن!!! جبرئیل جان، من برم .... اینها دارن آتیش
جهنم رو خاموش میکنن که جاش کولر گازی نصب کنن...
فرق درس خوندن دخترها و پسرها
دخترها:
بعضي از اونا واقعاً مي خونند وقتي ميرن سر كتاب تا يكي دو ساعت ديگه كلشونو از كتاب بر نمي دارند . عادت دارند زير مطالب كتاب خط بكشند كه بعدا بخونند
بعضي هاشون هم كه مثلا درس مي خونند كتاب جلوشونه چشمشون هم روي كتابه ولي حواسشون يه جاي ديگست ...
يه عده اي هم هستند كه به بهونه اينكه مشكل دارن زنگ ميزنند خونه دوستشونو دوستشون هم از خدا خواسته حدود يك ساعت و اندي به طوري كه اشك و دود تلفن در مياد براي هم قصه بي بي چساره تعريف مي كنند.
و اما پسر ها:
يا درس نمي خونند يا وقتي مي خواند بخونند بايد حسش بياد. وقتي حسش مياد كه شب امتحانه ...
يه كم كه درس خوندند يه موردي پيش مياد و بهش خيره مي شوند
و به يه چيزي فكر مي كنند بعد انگار كه درس خوندند بلند ميشند ميرن استراحت مي كنند بعد از يك ساعت استراحت دوباره ميرند ميشينند فكر مي كنند . وقتي فكرشون تموم شد كتاب را ورق ميزنند يه كم براندازش ميكنند وزنش مي كنند استخاره مي كنند براي خودشون تقسيمش مي كنند ميگند تا ساعت فلان اينقدر مي خونم تا ساعت فلان اينقدر بعد ميرن استراحت كنند . حين استراحت حسشون تموم ميشه
حال ندارند برند بخونند ولي چون مي دونند فردا امتحان دارند پا ميشند ميرند سر كتابشون.
همينجور كه مي خونند هيچي حاليشون نيست چون جاي ديگه فكر مي كنند(لازم به ذكر است كه هيچ وقت در هيچ موقعيتي فكر نمي كنند فقط موقع درس خوندن فكرشون مياد) بعد از نيم ساعت دوباره ميرن استراحت، بعد سه ربع استراحت مي بينند خيلي دير شده .دوباره ميرنند درس بخونند اين بار مي خونند يه چيزايي هم ياد ميگيرند ولي چيزايي كه ياد نمي گيرند را ميذارند كه فردا از دوستاش بپرسند يه كم به معلمشون فحش ميدند مي گند اينارو درس نداده . خلاصه آخرش نميرسند كتاب را تموم كنند فردا ميرند ميبينند كه دوستاشون يه چيزايي مي گند كه تا حالا به گوششون نخورده بعد اعصابشون خرد ميشه اونايي هم كه خونده بودند يادشون ميره به همين سادگي...
پسرها و ديدگاهشون از زندگي اجتماعي در سنين مختلف
سن 14 سالگي : تازه توي اين سن، هر رو از بر تشخيص ميدن . اول بدبختي
سن 15 سالگي : ياد مي گيرن که توي خيابون به مردم نگاه کنن ... از قيافه خودشون بدشون مي ياد
سن 16 سالگي : توي اين سن اصولا راه نميرن، تکنو مي زنن ... حرف هم نمي زنن ، داد مي زنن ... با راکت تنيس هم گيتار مي زنن
سن 17 سالگي : يه کمي مثلا آدم ميشن ... فقط شعرهاشون و بلند بلند مي خونن ... يادش به خير اون روزها که تکنو نبود راک ن رول مي خوندن
سن 18 سالگي : هر کي رو مي بينن تا پس فردا عاشقش ميشن ... آخ آخ ...آهنگ هاي داريوش مثل چسب دو قلو بهشون مي چسبه
سن 19 سالگي : دوست دارن ده تا رو در آن واحد داشته باشن ... تيز ميشن ... ابي گوش ميدن
سن 20 سالگي : از همه شون رو دست مي خورن ...ستار گوش ميدن که نفهمن چي شده
سن 21 سالگي : زندگي رو چيزي غير از این بچه بازيها مي بينن ... مثلا عاقل مي شن
سن 22 سالگي : نه مي فهمن که زندگي همش عشقه ... دنبال يه آدم حسابي مي گردن
سن 23 سالگي : يکي رو پيدا ميکنن اما مرموز ميشن ... ديدشون عوض مي شه
سن 24 سالگي : نه... اون با يه نفر ديگه هم دوسته ...اصلا لياقت عشق منو نداشت
سن 25 سالگي : عشق سيخي چند؟ ... طرف بايد باباش پولدار باشه... حالا خوشگل هم باشه بد نيست
سن 26 سالگي : اين يکي ديگه همونيه که همهء عمر مي خواستم ... افتخار ميدين غلامتون باشم ؟
سن 27 سالگي : آخيش
سن 28 سالگي : کاش قلم پام مي شکست و خواستگاري تو نميومدم
دخترها و ديدگاهشون از زندگي اجتماعي در سنين مختلف
سن 14 سالگي : تا پارسال هر کي بهشون مي گفت چطوري؟ ميگفتن ... خوبم مرسي ... حالا ميگن مرسي خوبم
سن 15 سالگي : هر کي بهشون بگه سلام ... ميگن عليک سلام ... نقاشيشون بهتر ميشه » بتونه کاري و رنگ آميزي
سن 16 سالگي : يعني يه عاشق واقعيند ... فردا صبح هم ميخوان خودکشي کنن ... شوخي هم ندارن
سن 17 سالگي : نشستن و اشک مي ريزن ... بهشون بي وفايي شده ... کوران حوادث
سن 18 سالگي : ديگه اصلا عشق بي عشق ... توي خيابون جلوي پاشون رو هم نگاه نمي کنن
سن 19 سالگي : از بي توجهي يه نفر رنج مي برن ... فکر مي کنن اون يه آدم به تمام معناست
سن 20 سالگي : نه , نه ... اون منو نمي خواست آخرش منو يه کور و کچلي مي گيره ... مي دونم
سن 21 سالگي : فقط سن 27-28 سالگي قصد ازدواج دارن ، فقط
سن 22 سالگي : خوش تيپ باشه ، پولدار باشه ، تحصيلکرده باشه ، قد بلند باشه ، خوش لباس باشه ... آخ که چي نباشه
سن 23 سالگي : همهء خواستگارا رو رد مي کنن
سن 24 سالگي : زياد مهم نيست که چه ريختييه يا چقدر پول داره ، فقط شجاع باشه ، ما رو به اون چيزي که نرسيديم برسونه
سن 25 سالگي : اااااااه ، پس چرا ديگه هيچکي نمي ياد... هر کن ميخواد باشه ، باشه
سن 26 سالگي : يه نفر مي ياد ، همين خوبه ، بله
سن 27 سالگي : آخيش
سن 28 سالگي : کاش قلم پات مي شکست و خواستگاري من نميومدي
جالبه حتمابخونیدش...
برای مطالعه متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...
به ادامه مطلب مراجعه کنید....
لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید...
جنگلهای ارسباران که گویی بهشت گمشده آذربایجان است با مناظر بدیع و زیبای خود هر انسانی را شیفته خود کرده و در دنیای چشمنواز خود غرق می کند.
خيلي جالبه حتما ببينيد....
انشا يك پسر بچه در مورد ازدواج....
به ادامه مطلب مراجعه كنيد....
اگه تونستي جواب بده....
گاف های گزارشگران صدا و سیما!به نظر شما جالبترین اشتباه کدام یک است؟
ملا نصرالدین با دوستی صحبت می کرد!!
(( ملا هیچ وقت به فکر ازدواج افتادی؟ ))
ملا نصرالدین پاسخ داد:
(( فکر کرده ام. جوان که بودم تصمیم گرفتم زن کاملی پیدا کنم. از صحرا گذشتم به دمشق رفتم و با زن پر حرارتی آشنا شدم: اما او از دنیا بی خبر بود. بعد به اصفهان رفتم آنجا هم با زنی آشنا شدم که معلومات زیادی درباره ی آسمان و زمین داشت اما زیبا نبود. بعد به قاهره رفتم و نزدیک بود با دختری زیبا با ایمان و تحصیل کرده ازدواج کنم.))
پس چرا با او ازدواج نکردی؟
(( آه رفیق ! او هم دنبال مرد کاملی می گشت ))
مردی با اسلحه وارد بانک شد و تقاضای پول کرد. وقتی پولها را دریافت کرد رو به یکی از مشتریان بانک کرد و پرسید: آیا شما دیدید که من از این بانک دزدی کنم؟ مرد پاسخ داد: بله قربان من دیدم. سپس دزد اسلحه را به سمت شقیقه مرد گرفت و او را در جا کشت. سپس مجددا رو به زوجی کرد که نزدیک او ایستاده بودند و از آنها پرسید آیا شما دیدید که من از این بانک دزدی کنم؟ مرد پاسخ داد: نه قربان. من ندیدم اما همسرم دید!
از اشعار سهراب سپهري مي توان نتيجه گرفت :
1. سهراب زن ذليل بوده (زندگي شستن يك بشقاب است)
2. سهراب شب ها جاشو خيس مي كرده (زندگي تر شدن پي در پي)
یارو تو روزنامه يك آگهي استخدام ميبينه كه "به يك مهندس كامپيوتر مجرب و باسابقه نيازمنديم". خلاصه فرداش كت شلوار ميپوشه و تيپ ميزنه و ميره واسه مصاحبه.
اونجا مدیر پرسنلی ازش ميپرسه: شما مدركتون از كدوم دانشگاهه؟ یارو ميگه: من مدرك ندارم كه! مدیره تعجب ميكنه، ميگه: پس حتماٌ سابقة كارتون زياده... قبلاٌ تو كدوم شركت كار ميكردين؟ یارو ميگه: والله من شركت مركت نمی شناسم! پدر مرحومم يك سوپرماركت داشت، منم همونجا كار ميكنم!
مدیره شاكي ميشه، ميگه: مردك! تو اصلاٌ بلدي كامپيوتر رو روشن كني؟! طرف ميگه: والله نه! مرده قاط ميزنه، ميپرسه: پس اومدي اينجا چه غلطي بكني؟!
یارو ميگه: ايلده من فقط اومدم بگم كه دور من يكي رو بايد خط بكشيد!